خاطره فراموش ناشدنی از ژنو !
عصر یک روز معمولی در شهر ژنو، سوار بر اتوبوس از مسیر دفتر سازمان ملل به رزیدانس جمهوری اسلامی در حرکت بودم که اتوبوس در ایستگاه بین راه ایستاد. در میان مسافرینی که در حال سوار شدن بودند خانمی را دیدم که فرد معلولی در ویلچر همراه خود داشت ودر انتظار سوار شدن به اتوبوس بود یک آن به سبک عواطف واخلاق ایرانی قصد کمک کردم تا ویلچر را داخل اتوبوس هدایت کنم اما اتفاق غیر قابل انتظار رخ داد!
راننده اتوبوس پیاده شد وویلچر را داخل اتوبوس قرار داد وسپس برگشت و به رانندگی خود ادامه داد!
اتفاق عجیب و رفتار متفاوت کشور غیر اسلامی نسبت به فرد معلول در مقایسه با آنچه که در جمهوری اسلامی نسبت به جانبازان خود دیده ایم مرا بشدت منقلب کرد! آن فرد جانباز نبود! جانش را برای میهن ومردم ونظام اسلامی در تبق اخلاص نگذاشته بود وآن کشور امام خمینی نداشت وداعیه پیروی از دین کامل اسلام را نبود وآن فرد ویلچری فقط معلول بود! وبرای دفاع از خاکش معلول نشده بود! اما چگونه است که راننده اتوبوس مجاب می شود که اینگونه به فرد ناتوان تکریم کند و به کسی که از یک ناتوان نگهداری می کند احترام بگذارد! چقدر جانبازانی که برای رفتن از پله های ساختمان سازمان بنیاد جانبازان نزد حاملین وهمراهان خود خجالت زده شده وترجیع داده اند در کنج خانه خود بشینند وبسازند وسکوت پیشه کنند و چه خانواده های جانبازانی که از تبعیض وبی عدالتی وبی مدیریتی ها لحظه ای پشیمان از فرستادن فرزندان وهمسران خود به جبهه های جنگ بودند اما یاد امام وایمان الهی ترمیم زخم های جگر گوشه های آنان می شود!
باید از مدیران لایق غیر مسلمان که در تکریم شهروندان ناتوان خود گوی سبقت را از مدیران مسلمانان گرفته اند درس بگیریم تا دیگر عبارت سید جمال الدین اسد آبادی را تکرار نکنیم که گفته بود "رفتم به غرب اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم وبرگشتم به شرق مسلمان دیدم ولی اسلام ندیدم "!
امید به توسعه کشور.